درباره‌‌ی کابوس زنی که در وان حمام خانه من مرده بود

چيزهايي تو ذهنم مي‌چرخند، اما نمي‌دانم چطور مي‌خواهم اين‌همه خيال را به هم چفت و بست بدهم. يك عالم تصوير دارم اما قصه هيچي. ايده دارم اما شخصيت هيچي. يك سگ پوزه‌بسته كه نشد شخصيت... بايد خوب بنويسم. بايد ثابت كنم دانشجوي اخراجي هم بلد است خوب فيلم‌نامه بنويسد. خوب فيلم بسازد. خوب فيلم بشود. خوب فيلم بكند. خسته شده‌ام. دلم مي‌خواهد به چشم‌هام استراحت بدهم. پلك‌هام را آرام روي هم مي‌گذارم و سرم را به آرنجم تكيه مي‌دهم. با خودم مي‌گويم نيازي به اين‌همه جزئيات نيست. پاكش مي‌كنم و مي‌نويسم :«چشم‌هام را باز مي‌كنم.»

آخرین محصولات مشاهده شده