درباره‌‌ی کافه کنار سد (نمایش‌نامه)

اون وقت‌ها هم كه خودت مي‌دوني، ولري، اين‌جا خبري از برق و اين صحبت‌ها نبوده. و شب‌هاي زمستون هم كه توي مناطق روستايي تاريكي وحشتناكه، غوغا مي‌كنه... ا اون شب باد مي‌اومده، مثل امشب، زوزه‌كشون و سوت‌زنون از دريا مي‌اومده طرف خشكي. الان گوش كن ببين صداي باد از زير در مي‌آد، انگار يكي داره آواز مي‌خونه. يكي داره زير در برات آواز مي‌خونه. اون شب دقيقا مثل امشب بوده. (بخشي از متن كتاب)

آخرین محصولات مشاهده شده