وقتي عمه بكي وصيت مي‌كند تا وارث كوزه قديمي معروفش يك سال پس از مرگ او مشخص شود، سرنوشت خاندان دارك‌ها و پنهلوها تا ابد دستخوش تغيير مي‌شود. خويشاوندي‌ها و دشمني‌هاي ديرين خاندان جان دوباره‌اي مي‌گيرند؛ نامزد گي پنهلو او را به هواي نن پنهلوي بدنام رها مي‌كند؛ پيتر پنهلو و دانا دارك بعد از عمري نفرت از يكديگر، به هم دل مي‌بازند؛ و جاسلين و هيو دارك كه به دلايل مرموزي در شب عروسي‌شان از يكديگر جدا شده بودند، دوباره به هم مي‌رسند. سالي سرشار از عشق و اميد و دل‌شكستگي بر اين خاندان مي‌گذرد و كوزه افسانه‌اي در ميان اين هياهو به انتظار وارثش مي‌نشيند. اما آنچه در شب مقدر انتظارشان را مي‌كشد، قرار است همه را غافل‌گير كند.