درباره‌‌ی می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام

زن جوان و موفقي به نام بك سه‌هي، در طول زندگي بي‌هيچ دليل روشني بارها با علائم افسردگي دست‌و‌پنجه نرم مي‌كند؛ وضعيت سردرگم‌كننده‌اي كه در آن با وجود اينكه دلش مي‌خواهد بميرد ولي هوس دوكبوكي هم مي‌كند و سرانجام براي پايان دادن به اين كتبوس، از روان پزشك كمك مي‌گيرد. كتاب حاضر گفت‌و‌گوهاي ميان بك سه‌هي و روان‌پزشكش در جلسات مشاوره، يادداشت‌هاي نويسنده درباره سوژه‌هاي موردبحث در هر جلسه و پي‌نوشتي درباره زندگي بعد از دوره درماني او را در بر مي‌گيرد. در بخشي از كتاب مي‌خوانيم: «به امثال خودم فكر مي‌كنم كه از بيرون خيلي سرحال به نظر مي‌رسند ولي از درون دارند مي‌پوسند... اصلا افسردگي چيزي هست كه بشود كاملا دركش كرد؟... اميدوارم مردم اين كتاب را بخوانند و پيش خودشان فكر كنند من تنها كسي نيستم كه چنين حسي دارد يا حالا مي‌فهمم ديگران با چه مشكلاتي دست‌وپنجه نرم مي‌كنند.»

آخرین محصولات مشاهده شده