درباره‌‌ی گسل

از نوجواني پايد به سبب پيروي از پدرم به عكاسي دل بستم. او عكاسي را بسيار دوست مي‌داشت؛ عكاسي براي ثبت لحظات پسري‌شونده، بي‌گمان براي ايستادن گذران زمان. عكس‌هايش بيشتر از صحنه‌هاي خوش زندگي و از كساني گرفته شده بود كه به آن‌ها دل‌بسته بود و دوستشان مي‌داشت؛ از پدر گرفته تا خواهرها و برادرها، بستگان، خويشان نزديك و گاه حتي دور، و همچنين پاره‌اي از دوستان. در ميان آن عكس‌ها، كه اندكي‌شان رنگي بودند، شمار ناچيزي منظره مي‌توانستي يافت. به ديگر سخن، دوربين برايش در جايگاه ابزاري براي ثبت لحظات شادي بود كه مي‌پنداشت ديگر بار رخ نخواهند داد.

آخرین محصولات مشاهده شده