دربارهی یغما
اثر مسكنها آنقدري قدري بود كه در حالتي بين خواب و بيداري به سر ميبردم. اما هر چيزي را كه مربوط به او بود را خوب حس ميكردم. مثل صداي سه بوق كوتاه و پشت سر هم ماشينش. مثل كشيده شدن چرخهاي ماشين او روي سنگريزهها و صدايش كه از همان درب باغ بلند شد. يغما اينجاست؟
و جواب كيومرثخان كه گفت:
-زود اومدي خوشغيرت.
بعد سه روز تازه اومدي ميپرسي زنت اينجاست يا نه؟
دستهايشان كه ميخواستند شال را روي سرم بيندازند كنار زدم. نيمخيز شدم كه مهين جون به كمكم آمد. مني كه تا همين نيم ساعت قبلترش، براي رفتن به دستشويي هم نيازمند كمك بودم و توان و جان از پاهايم رفته بود، حالا قبل از اينكه مهين جون دست زير بازويم بيندازد، ايستادم و سمت پنجره رفتم. گوشه پرده را كنار زدم و دستم روي قلبم چنگ شد و زمزمه كردم.
-عمران
كد كالا | 276138 |
زبان | فارسی |
نویسنده | مریم عباسقلی |
سال چاپ | 1402 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 878 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.3 * 21.2 * 3.2 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 821 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.