درباره‌‌ی 6 درنای سرخ‌فام

حالا در چشمانش غناي خاك تابستان را مي‌ديدم. بيني‌اش از سرما به‌طرز دل‌نشيني سرخ‌شده بود و صدايش مانند آهنگ محبوبم بود كه هرگز از شنيدنش خسته نمي‌شدم. خنده‌دار بود كه او چگونه قلبم را دزديده؛ آن هم درحالي كه روزي كه همديگر را ديديم، قصد دزدي از او داشتيم.

آخرین محصولات مشاهده شده