دربارهی ابرها نگاه میکنند
اسب قهوهايش رو به اينطرف ميتازوند. نزديک شده بود. اسب با ديدن آتيش متوقف شد. شيهه بلندي کشيد و روي دوپا ايستاد. با صورت گرفته و بغضي که ته گلوم رو ول نميکرد، بهش خيره شدم. خونهام آتيش گرفته بود. بايد جلو مياومد و بغلم ميکرد.بايد ميگفت همهچيز درست ميشه. بايد من رو با خودش ميبرد... اما من بهش گفته بودم که نياد . تا وقتي نميتونه جلوي مردم و خانوادش پاي کارش بايسته، طرفم نياد. تا اينجا اومده بود و اين چند متر مونده براش به اندازه زمين تا آسمون دور بود.
كد كالا | 273965 |
زبان | فارسی |
نویسنده | مهسا زهیری |
سال چاپ | 1402 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 660 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 15 * 21.6 * 4.5 |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | 709 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.