درباره‌‌ی امیدوارم این داستان هیچ‌وقت به دست همسرم نیفتد

اين كه خيال انتهاي خيابان واقعيت است يا واقعيت در نهايت ابري آسمان خيالات سير مي‌كند، سوالي است با پاسخي نامعلوم. گرفتاري‌هاي انسان تنهاي عصر حاضر، واقعيت‌ها را با آميزشي از خيال چنان تغيير مي‌دهد كه دنياي جديدي براي او مي‌سازد. تحمل واقعيت و دست شستن از تخيل و روياپردازي در گذر ايام منجر به فروشكستن شخصيت‌ها و فروپاشي ذهن بشر مي‌شود. انسان امروزي سعي دارد راه گريزي براي فرار از معادلات پيچيده روابط خانوادگي و اجتماعي پيدا كند. ماتريس خيال در ذهن، همچون جدولي با كلمات متقاطع، احتمالات به واقع نزديكي از حقيقت را مقابل چشم آدمي قرار داده و مي‌خواهد با روايت‌هاي مرهوم، تصويري نو از زندگي ارائه دهد. چند روايت ساده، ويرگول، نامه‌هاي پراكنده، گلبول سفيد، پايان بن‌بست هسته‌اي، آفتاب از شرق طلوع نمي‌كند، دختر آفتاب و... مجموعه داستان‌هاي اميدوارم اين داستان هيچ‌وقت به دست همسرم نيفتد را تشكيل داده‌اند.

آخرین محصولات مشاهده شده