دربارهی با سنگها آواز میخوانم
دستانش را به زير بغل برده و پايش را به نرده تكيه زد. حياط روشنتر از هر شب ديگري بود و اين براي ماهي بود كه امشب عهد كرده تا بيشتر نورافشاني كند. به سنگريزههاي حياط زل زده و جاي پاي دخترك مو مشكي را به وضوح روي آنها ديد.
دويده بود. امشب هم مثل هميشه موهايش را از وسط فرق باز كرده و دو طرف صورتش رها كرده بود؛ البته منظمتر و دقيقتر از هميشه دقيقتر از زماني كه در نساجي او را ميديد. فقط يك بار به رژ قرمزش گير داده بود، بعد از آن ديگر نديده بود رژ قرمز بزند. اين دختر محتاط ميتوانست ربطي به ياشار داشته باشد؟ ميتوانست آنقدر بد باشد كه به مردي يا شرايط ياشار دل ببندد؟ دختري كه حتي از زدن رژ لب قرمز بعد از آن پرهيز كرده بود، چطور ميشد كه به بودن رابطهاي بين او و ياشار فكر كرد؟
كد كالا | 262082 |
زبان | فارسی |
نویسنده | مائده فلاح |
سال چاپ | 1403 |
نوبت چاپ | 18 |
تعداد صفحات | 850 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 16 * 22.2 * 4.8 |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | 1039 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.