درباره‌‌ی ترانه ایزا

به دستگاه‌ها اعتماد نداشت، دستگاه‌ها كه هيچ، حتي بــه چيزهايي ابتدايي مثل برق هم اعتماد نداشت. اگر قطعي برق به درازا مي‌كشيد يا رعد و برق مدار را از كار مي‌انداخت، شمعدان مسي چند شاخه را از بالاي گنجه برمي‌داشت، گنجه‌اي كه هميشه شمع‌هايي آماده استفاده، براي مواقعي كه برق احيانا قطع مي‌شد، در آن بود و شيء تزئيني ظريف را با آن شاخه‌هاي شعله‌ورش از ميان آشپزخانه مي‌گذراند و مي‌برد توي راهرو و آن‌طور كه آن را بالاي ســرش گرفته بود به گوزني پير و بي‌آزار مي‌ماند كه با شاخ‌هايش اين‌ طرف ‌و آن‌طرف مي‌رود. بــه اسـتفاده از تستر برقي حتي فكر هم نمي‌كرد: دلش براي كز كردن كنار آتش، براي خود آتش و براي صداي شگفت‌انگيز هيزم تفتيده، كه بي‌اندازه شــبيه نفس‌نفس‌زدن موجودي زنده بود، تنگ مي‌شد. رنگ ‌به‌ رنگ ‌شدن تكه‌هاي زغال به اتاق حس ‌و حالي غريب مي‌داد؛ همين كه آتش گر مي‌گرفت، ديگر احساس تنهايي نمي‌كرد، حتي وقتي كس ديگري توي خانه نبود.

آخرین محصولات مشاهده شده