درباره‌‌ی تلخون (مجموعه داستان)

تلخون به هيچ‌يك از دختران مرد تاجر نرفته بود. ماه‌فرنك، ماه‌سلطان، ماه‌خورشيد، ماه‌بيگم، ماه‌ملوك و ماه‌لقا، شش دختر ديگر مرد تاجر، هريك اداواطوارهايي داشت، تقاضاهايي داشت. وقتي مي‌شد كه به سروصداي آن‌ها پسران همسايه به در و كوچه مي‌ريختند. صداي خنده شاد و هوسناك دختران تاجر وردزبان‌ها بود. خوش‌خوراكي و خوش‌پوشي آن‌ها را همه‌كس مي‌گفت. بدن گوشتالو و شهواني‌شان، آب در دهن جوانان محل مي‌انداخت. براي خاطر يك رشته منجوق الوان يك هفنه هرهر مي‌خنديدند، يا توي آفتاب مي‌لميدند و منجوق‌هايشان را تماشا مي‌كردند.

آخرین محصولات مشاهده شده