درباره‌‌ی توت‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرنگی و خامه و آگهی (نمایش‌نامه‌های ناتالیا گینزبورگ 2)

لورنتزو: ترسا هنوز اميد داره كه من برگردم باهاش زندگي كنم. ولي نمي‌تونم. اصلا ممكن نيست. النا: نه، اونم اميدي نداره... ديگه اميدوار نيست. لورنتزو: خودش گفته اميدي نداره؟ راست نگفته، هنوز اميدواره. هنوز هر فكري تو سرش مي‌آد منم يه گوشه‌كنارش هستم.

آخرین محصولات مشاهده شده