دربارهی جان غریب
من نرفتم. هيچوقت. مادر ولي چندباري رفت.
يكبار و فقط يكبار گفت: بيا! گفتم: نه.
كجا ميرفتم وقتي قبري نبود و نشاني وجود نداشت.
مادر هم پي نشان نميرفت. پي شائبه و شايعهاي ميرفت يا شهودي شيدايي.
سياهدامون جنگلي متروك بود در حاشيه جنوب شرقي شهر. مسيرش،
راهي فرعي بود كه فقط از شهر بيرون ميرفت و به آبادياي ختم نميشد.
امتداد جاده ميان جنگل باريك و مالرو ميشد و ميرفت تا دامنه كوهستان محو شود.
چشمانداز كوهستان از شهر، همان انبوهي جنگل بود در بلندي و فراز.
از تاريكياش كم نميشد. ولي فقط راه نبود، حكايتهايش هم بود، كابوسها، ارواح و نحوستي كه از روايتهاي شوماش مانده بود.
انگار خاك سياه جنگل، مزارگاه همه گمشدهها و پناهگاه همه گورهاي پنهان بود.
نحوست با تاريكياش چه قرابتي داشت؟
نميدانم.
سياهدامون پر از سايه و تاريكي بود.
كد كالا | 258926 |
زبان | فارسی |
نویسنده | ملاحت نیکی |
سال چاپ | 1400 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 224 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 21.5 * 13 * 1.3 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 194 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.