درباره‌‌ی خدمتکار

همان‌طور كه دست ظريف و مانيكورشده نينا وينچستر را مي‌فشارم، مي‌گويد:«به خونواده خوش اومدي.» لبخند مودبانه‌اي مي‌زنم و با كنجكاوي دوروبر دالان مرمرين را از نظر مي‌گذرانم. اينجا كار كردن آخرين فرصتم براي شروعي تازه است. مي‌توانم خودم را هركسي كه دوست دارم نشان دهم. اما به‌زودي خواهم فهميد كه رازهاي وينچسترها خيلي خيلي خطرناك‌تر از رازهاي من‌اند... هر روز خانه زيباي وينچسترها را از بالا تا پايين تميز مي‌كنم، دخترشان را از مدرسه مي‌آورم، براي كل خانواده غذايي خوشمزه درست مي‌كنم و بعد به اتاق كوچكم در آخرين طبقه ساختمان مي‌روم تا تنها غذا بخورم.

آخرین محصولات مشاهده شده