درباره‌‌ی خشم در هارلم

صداي فرياد با صداي جيغ لوكوموتيو درهم آميخت. قطار سياه‌پوست‌هاي به خواب‌رفته را در تخت‌خواب‌هاي كك‌زده‌شان لرزاند. استخوان‌هاي فرسوده و عضلات دردناك و ريه‌هاي مسلول و جنين‌هاي مضطرب دختران نكاح نبسته را لرزاند. گچ سقف‌ها و ملاط بين آجرهاي ديوار ساختمان‌ها را لرزاند. موش‌هاي بين ديوارها و سوسك‌هايي را كه روي سينك آشپزخانه‌ها و پس‌مانده غذاها مي‌خزيدند لرزاند؛ مگس‌هايي را كه مثل زنبورها گله به گله پشت چارچوب پنجره‌ها به خواب زمستاني فرو رفته بودند لرزاند. ساس‌هاي چاق و پرخون را كه روي پوست سياه‌پوست‌ها مي‌خزيدند لرزاند. كك‌ها را لرزاند و به جست و خيز واداشت. سگ‌هاي به خواب رفته روي تشك‌هاي كثيف و گربه‌هاي خواب‌آلود را لرزاند، توالت‌هاي پر شده را لرزاند و راه كثافت‌ها را باز كرد. خون از گلوي بريده‌اش فواره زد. بوي شيرين و تهوع‌آور خون تازه با بوي گند خانه‌هاي اجاره‌اي هارلم درهم آميخت.

آخرین محصولات مشاهده شده