درباره‌‌ی خواب عمو جان

بعد از بدرقه شاهزاده، ماريا آلكساندروونا گفت:«ناستاسيا پتروونا اي كاش سري به آشپزخانه بزنيد. به دلم برات شده اين نيكيتاي جگرخوار ناهار را بي‌بروبرگرد خراب مي‌كند! مطمئنم پاك مست مست است... از الان مست شده... » ناستاسيا پتروونا اطلاعت كرد. وقتي خارج مي‌شد به ماريا آلكساندروونا نگاهي مشكوك انداخت و متوجه اضطراب و تشويش غيرعادي او شد. ناستاسيا پتروونا به جاي آن‌كه برود و به نيكيتاي جگرخوار سركشي كند، از تالار و بعد از راهروس منتهي به اتاق خودش گذشت و به اتاقك تاريكي شبيه صندقخانه رفت كه صندق‌ها و تمام رختخواب‌هاي خانه توي بغچه‌‌هاي سياه آن‌جا نگهداري مي‌شوند و چند دست لباس نيز در آن آويزان است.

آخرین محصولات مشاهده شده