درباره‌‌ی دشنه آدمکش 1 (سریر شیشه‌ای 3 و نیم)

سلينا ساردوثين نشسته در اتاق مشاوران دژ آدمكشان به صندلي تكيه داد و گفت: «ساعت چهار صبحه...» بعد زير ميز دامن لباس حريرش را مرتب كرد و ادامه داد: «به نفع‌تونه موضوع خيلي مهم باشه.» مرد جواني از سمت ديگر ميز بر سرش داد زد: «اگر تمام شب رو كتاب نمي‌خوندي، حالا اين‌قدر خسته و كوفته نبودي.» سلينا بي‌توجه به او چهار نفر ديگر را كه در اين اتاق زيرزميني گرد آمده بودند، از نظر گذراند...

آخرین محصولات مشاهده شده