درباره‌‌ی سرانجام آیشا

آيشا شمسي براي رسيدن به موفقيت، كارهاي زيادي پيش رو دارد، اما روياهايش مبني بر شاعر شدن را براي شغل تدريس كنار گذاشته تا بتواند بدهي‌هاي خود را به دايي ثروتمندش پرداخت كند. او با خانواده‌اي زندگي مي‌كند كه هميشه به او يادآوري مي‌كنند دختردايي جذابش، حفصه، حدود صد پيشنهاد ازدواج را رد كرده است. اگرچه آيشا احساس تنهايي مي‌كند، اما با ازدواج سنتي موافق نيست. آيشا مجذوب كسي مي‌شود كه باهوش، خوش‌قيافه و به همان اندازه سنتي و قضاوت‌گر است.آن مرد به انتخاب‌هاي او به ديده تحقير نگاه مي‌كند و طوري لباس مي‌پوشد كه انگار متعلق به قرن هفتم است.

آخرین محصولات مشاهده شده