درباره‌‌ی سلاخ‌خانه کوچک شهر (مشاهیر مرگ)

وقتي آيين احضار ارواح آغاز شد جولي چشمانش را بست، دست دوستش را گرفت و هر دو بر فرا خواندن ارواح مردگان متمركز شدند. جولي بعدها چنين توصيف كرد كه ناگهان به او «حس وحشتناكي دست داد.» چشمانش را باز كرد و «چشم در چشم سه بندر ديگر شد كه آهسته وارد آن‌جا شده بودند. كنار هم ايستاده بودند. چشمانشان را نيتي مرگ‌بار تيره كرده بود... در نور ضعيف شمع به نظر مي‌رسيد بندر پير تبري را بالا گرفته است.»

آخرین محصولات مشاهده شده