درباره‌‌ی سپیدارهای آشنا 2 (2 جلدی)

از لاي در سرك مي‌كشم. درست حدس زده بودم. زير سايه درختان گردو پشت به من نشسته و سيگار مي‌كشد. آرام به طرفش مي‌روم. موقعي كه كنارش مي‌رسم، يك‌دفعه سلام مي‌كنم. نگاهي به من مي‌اندازد و با بدخلقي جواب سلامم را مي‌دهد. مقابلش مي‌ايستم و نگاهش مي‌كنم. مي‌پرسد: -چرا اومدي اينجا؟ -چي شده كه تازگي‌ها هروقت منو مي‌بيني، اولين سوالت اينه كه چرا اومدم؟! جديدا ممنوع شده بيام جايي كه تو هستي؟ -يعني تو نمي‌دوني چرا؟

آخرین محصولات مشاهده شده