درباره‌‌ی شاعرانگی (نمایش‌نامه)

آدم‌هاي يوجين اونيل شاعراني زخمي‌اند. همه آن‌ها تنها هستند. تنها در ميان هم. شاعرانگي روايت اين شاعران زخم‌خورده تنهاست. كريگان: دم همه آدماي اين‌جا گرم، حتي صاحبش! مالوي: [لبخند] سحرخيز شدي! كريگان: سرم داره مي‌تركه. انگار دارن با پتك مي‌كوبن تو سرم. گوشه سرش مي‌ماله. مالوي: تعجبي نداره!‌ ديشب وقتي مي‌رفتي رو پاهات بند نبودي. دو صبح بود. كريگان: يادم نمياد! ولي حتما همينه كه تو ميگي [ميشينه] بي‌خيال! مالوي: اين وقت روز سرويس نداريم. ...

آخرین محصولات مشاهده شده