درباره‌‌ی شایعات (نمایش‌نامه)

كريس: خدايا! كن: هنوز تلفن نزده؟ كريس: اگه زده بود كه جار مي‌زدم. كن: پس يه بار ديگه بهش زنگ بزن. كريس: دو بار بهش زنگ زدم. فرستاده‌ن دنبالش... اون حالش چه‌طوره؟ كن: اصلا نمي‌دونم. وحشتناك خون‌ريزي داره. كريس: اي خدا!‌ كن: به همه جاي اتاق پاشيده. نمي‌فهمم چرا مردم اتاقاشونو سفيد مي‌كنن... اگه تا دو ددقيقه ديگه زنگ نزد، زنگ بزن بيمارستان. كريس: كن، من مي‌خوام و بايد يه سيگار بكشم.

آخرین محصولات مشاهده شده