درباره‌‌ی مادران و پسران

در کودکي، مطابق با اين اصل که درخت بيش از ميوه خود خواهد زيست، تصور مي‌کردم قبل از مادرم خواهم مرد. با گذشت زمان، به روال درست و طبيعي پي بردم و در نتيجه، با مرگ جديدي مواجه شدم: چگونه مي‌توانم دردي به بزرگيِ مرگ خودم را به او تحميل کنم؟ بينشي که باعث شد حتي در دوران کودکي محتاطانه و معتدل رفتار کنم. بازي‌هايم هرگز جسورانه نبودند و اغلب اوقات در کنار مادرم مي‌ماندم. اين نکته‌اي است که حتي هنوز هم روزهاي شنبه که به او تلفن مي‌زنم، گاهي به آن اشاره مي‌کند. او در آتن زندگي مي‌کند و من از چهل‌ودو سال پيش در استکهلم. هر دو پير شده‌ايم و اين دليلي براي عجله در انجام کاري است که مدت‌هاست در ذهن دارم: نوشتن درباره او. دلم نمي‌خواست تا زماني که زنده است درباره‌اش بنويسم، اما اکنون به نظر مي‌رسد چاره‌اي ندارم. مرگ به هر دوي ما نزديک مي‌شود. نمي‌توان دانست مرگ چه کسي قدم‌هاي بلندتري برمي‌دارد. اين کتاب احتمالا به همين دليل کتابي خواهد شد کاملا متفاوت با آنچه قبلا تصور مي‌کردم.

آخرین محصولات مشاهده شده