سنمار بنا به روايت متون كهن، معمار مشهوري است كه كاخ خورنق را به دستور "نعمان "براي بهرام گور ساخت .اما پس از اتمام كار، از بالاي كاخ به زمين افكنده مي‌شود تا مبادا نظير آن را براي ديگران بسازد" .بهرام بيضايي " نمايش‌نامه حاضر را بر اساس داستان سنمار بازگو كرده است .آغاز نمايش‌نامه مربوط به فرو افتادن سنمار است و ديگران كه او را "خرد استخوان، نفس بريده و آه در گلو "مشاهده مي‌كنند، يكي در اين ميان گويد" :به راستي از همانش فرو افكندند كه ساخت ...و اين بدان بود تا گويند هرچه بلندتر سازيد افتادن صعب‌تر!و هر چه كوشيد در هلاك خود كوشيد!اين بدان بود تا گويي پستي بياموزيد !و گويند همطراز با خاكيد !و گويند بيش مخواهيد و دست از آستين بيرون مكنيد "!و ديگري گويد : "اگر همه نمي‌ساختند جهان در آغاز آغاز خمد بود !بيغوله‌اي ... !آري ـ مردمان به آن ارزند كه مي‌سازند "!در اين هنگام، جسد سنمار آرام برمي‌خيزد" :من كه سنمارم بر مي‌خيزم تا بگويم چگونه فرو افتادم، من كه چون مي‌افتادم، به آسمان نزديك‌تر بودم تا به زمين ...تو [نعمان] مرا به درد چهل بار كشتن، كشتي ;به خدمتي كه تو را كردم !و به خدا نمي‌كشتي اگر خورنق تمام نبود ;همچون قصه شهرزاد كه شهريار، پي شنيدن پايانش، وي را زنده نگه مي‌داشت ."...