مدرسه‌اي در سيدني از بچه‌هاي روستاي كوچك مولين دعوت كرده تا به شهرشان سفر كنند و اقيانوس را از نزديك ببينند. اين‌جاست كه با سه كودك كاملا متفاوت آشنا مي‌شويم، بچه‌هايي كه در طول داستان خودشان و همديگر را پيدا مي‌كنند. نوح موج‌سوار شجاعي است، اما وقتي اجازه مي‌دهد نزديك‌ترين دوستش قلدري كند و او را آزار دهد شجاعتش كجا مي‌رود؟ لتي عاشق جمع‌آوري اطلاعات درباره حشرات است، اما نمي‌داند با پدرش كه خانه را با چيزهاي كهنه و قراضه پر كرده چه كند. جك مي‌خواهد ستاره كريكت شود. اما اول بايد در درس‌هاي مدرسه پيشرفت كند؛ به‌خصوص اگر بخواهد براي اولين‌بار اقيانوس را ببيند.