درباره‌‌ی نرگس (مجموعه شعر)

جز اين شاخه‌هاي شكسته. هيچ نسبتي با تو ندارم. تو آن‌قدر فروتني كه اگر باران ببارد گل مي‌شوي. چشم‌هايت مزار. و دست‌هايت پنجره فولاد - ملايم و غمگين - شفاخانه اما دريا بود. كه ماهي قرمز را كشت. در زيارت. چنان دردي مرا نشانه گرفت. كه سال‌ها. با بال‌هاي گچ گرفته شنا مي‌كردم. و طوري سرد بودم كه اگر كسي صدايم مي‌زد. بخار دهانش را مي‌ديد. مي‌ترسيدم از جلبك از عمق از آب. و كوسه‌هاي نامرئي تعقيبم مي‌كردند...

آخرین محصولات مشاهده شده