درباره‌‌ی ونتیلاتور (فیلم‌نامه)

مهدي: سلام، بگو، بگو، عكاسي مي‌كردم... جلسه‌م دو ساعت ديگه شروع مي‌شه، بعدش مي‌آم، مي‌ريم. نمي‌دونم اين جلسه خيلي مهمه... دست من نيس كه تمومش كنم مهرو جان. وانتي در كنارش ترمز مي‌كند. راننده وانت: آقا، ببخشيد، اردبيل از كدوم ور مي‌رن؟ مهدي با دست اشاره مي‌كند مستقيم برو. مهدي: (در ادامه) باشه، مسيج بزن، مي‌گيرم مي‌آرم. ...

آخرین محصولات مشاهده شده