درباره‌‌ی پریشان‌دل

-پناه مي‌برم به خدا، از شر شلوغي آدما! بعد به تاريكي فكر كرد: -پناه مي‌برم به تاريكي از شر مهموني! بعد به ما نگاه كرد: -پناه مي‌برم به ماه از دست زورگويي‌هاي فرناز! بعد به ستاره‌ها چشم دوخت و كف دستانش را روي شكمش گذاشت. -پناه مي‌برم به ستاره‌ها از دست صداي آدما...

آخرین محصولات مشاهده شده