درباره‌‌ی پنیر هلندی

بالاخره دارم دوباره مي‌نويسم، چون اتفاقات زيادي در شرف وقوع است، البته به‌لطف آقاي فان اسخونبكه. بايد اعلام كنم كه مادرم درگذشته است. دوران واقعا سختي بود، هم براي خودش و هم براي خواهرهايم كه از بي‌خوابي تقريبا هلاك شدند. مادرم پير بود، خيلي هم پير؛ هر چند سن دقيقش را فقط مي‌توانم حدس بزنم. او درواقع مريض نبود، فقط ديگر فرسوده شده بود. خواهر بزرگم، كه با مادم زندگي مي‌كرد، خيلي خوب از او پرستاري مي‌كرد. نانش را خيس مي‌كرد، او را به دستشويي مي‌برد و سيب‌زميني‌ها را مي‌داد او پوست بكند تا سرش گرم شود.

آخرین محصولات مشاهده شده