درباره‌‌ی کفش‌باز (خاطرات بنیان‌گذار نایکی) (شومیز)

هر دونده‌اي اين را مي‌داند. كيلومترها مي دوي و مي‌دوي، بدون آنكه واقعا دليلش را بداني. به خودت مي‌گويي به خاطر هدفي اين كار را مي‌كني يا دنبال جمعيتي هستي؛ اما دليل حقيقي دويدن تو آن است كه جايگزين آن - يعني ايستادن - تو را تا سرحد مرگ مي‌ترساند. به اين ترتيب، در آن صبح سال 1962 به خودم گفتم: بگذار همه بگويند كه ايده‌ات ابلهانه است... تو ادامه بده. نايست. حتا با ايستادن فكر هم نكن تا اينكه به آن‌جا برسي و فكرت را زياد مشغول اين نكن كه "آن‌جا" كجاست. هرچه پيش آمد فقط نايست. اين پندي استثنايي، پيش‌گويانه و ضروري بود كه به طور غير منتظره‌اي موفق شدم به خودم بدهم و از خودم بگيرم. نيم‌قرن بعد از آن روز، اكنون بر اين باورم كه اين بهترين و يا شايد تنها پندي است كه مي‌توانيم و بايد به خود و به ديگران بدهيم.

آخرین محصولات مشاهده شده