درباره‌‌ی کنت مونت کریستو 3 (3 جلدی)

همين كه كالسكه كنت دومونت كريستو از خانه دانگلار دور شد و از اولين پيچ خيابان گذشت آلبرتا با صداي بلند خنديد. خنده او قدري بلند بود كه كنت متوجه شد كه خنده مصنوعي است و با قدري حيرت  آن جوان نگريست و آلبر گفت: آقاي كنت، سوالي كه من مي‌خواهم از شما بكنم سوالي است كه بعد از قتل‌عام «سن بارتلي» شارل نهم، پادشاه فرانسه، از «كاترين دو مديسي» كرد. كنت پرسيد: آن سوال چه بوده است؟ جوان گفت: آن سوال اين بود كه شارل نهم از مادرش پرسيد:«آيا امشب من نقش خودم را خوب ايفا كردم؟» و اينك هم من از شما مي‌پرسم كه آيا امروز نقش خود را خوب ايفا نمودم يا نه؟ مونت كريستو پرسيد: منظور شما كدام نقش است؟ جوان گفت: منظورم نقش جا دادن رقيب من در قلب خانواده دانگلار مي‌باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده