درباره‌‌ی کولی و باد

چيزي قوي، منسجم و سهمگين، چون موجي به پيش مي‌آيد. بسان اژدهاي چند سر كه از دهانش آتش مي‌بارد. شعله‌ها چون رودخانه‌اي عظيم در حركت است و مارش هيولاوار طبل‌ها، سكوت تاريكي را به چالش مي‌خواند. موج فوج‌هاي انساني، ميانه برلين را در مي‌نوردد و به پيش مي‌تازد. طبل‌ها غرش‌كنان به همراه ضربات محكم هزاران گام آهنين كه بر زمين كوبيده مي‌شوند، كوس اتفاقي جديد را مي‌نوازند. از دوردست تير گارتن سرود نوين هورست وسل چون آبشاري از زير طاق پيروزي دروازه براندنبورگ فوران مي‌كند و به ويلهلم اشتراسه سرازير مي‌شود. گاردهاي گروه حمله حزب نازي با مشعل‌هاي آخته فروزان، چهره‌هاي شبح‌وار تماشاچيان دو سوي خيابان را سايه‌روشني از نور مي‌بخشند. پايين‌تر از ويلهلم اشتراسه، در يكي از پنجره‌هاي باز كاخ صدرات عظما، مردي كوچك، با سبيلي كوچك در پوست خود نمي‌گنجد. گاه ساكت مي‌شود و گاه چون آتشفشاني مي‌غرد. او به مشعل‌هاي روشن و پرچم‌هايي با علامت صليب شكسته و مرداني با يونيفورم‌هاي قهوه‌اي و چكمه‌هاي سياه بلند، به علامت سلام حزب نازي با حركتي هيستريك، دست خود را مي‌افرازد و با پاسخ هيولاوار جمعيت بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شود. مشعل‌ها مي‌گذرند، شب به نظر روشن مي‌آيد. اما اين سيل خروشنده به تاريكي عادت مي‌كند. آن‌ها نمي‌دانند كه آتشي كه براي روشنايي نيست، جز تلي از خاكستر نخواهد بود.

آخرین محصولات مشاهده شده