درباره‌‌ی 7 جن

دريا ناآرام‌تر از آن بود كه فكرش را مي‌كردم، تا كمر ايستاده بودم ميان آب، و طوفان چنان امواج خروشان را به صورتم مي‌كوبيد كه هر لحظه تمركزم بيشتر به هم مي‌ريخت و از توانم در مبارزه كاسته مي‌شد. حدود يك ساعتي مي‌شد درگير نبرد با ديوي بودم كه سرسختانه مقاومت مي‌كرد و رام نمي‌شد، كه به يك‌باره ديو گرداگرد حصار محافظ من چرخيد و ديواره‌اي از آتش اطرافم را فرا گرفت، اما چون ميان آب ايستاده بودم حرارتي به من نرسيد گرچه وقت زيادي باقي نمانده بود، اگر شب فرامي‌رسيد قدرت ديو چند برابر مي‌شد، تمام عزمم را جزم كردم تا ذكر آخر را بگويم و كار را يكسره كنم.

آخرین محصولات مشاهده شده