جعبه را دمر مي‌كنم روي زمين. چقدر يادگاري! كارت‌هاي صدآفرين، آخرين كش كش‌بازي‌هايم، يكي از سنگ‌هاي هفت‌سنگ، كارت جانبازي سهيل، يك بسته آدامس خروس‌نشان، تنها عكسي كه از عروسي با شهرام نگه داشته‌ام،‌ اولين قرارداد بازي در يك سريال سيزده قسمتي، عكس سياه و سفيد سهيل قبل از سربازي كه مادرش قاب كرده و زده بود به ديوار سالن خانه‌شان، يك پاكت سيگار اشنو، آخرين عكس ليليوم كنار استخر مرغابي هاي پارك نياوران، فانوسقه پدر، كليپس قرمز كوچكي كه هيچ‌وقت به موهايم نزدم و...