درباره‌‌ی پله پله تنهایی

مرجان خانم تنها و ساكت است. ولي در پس اين انزوا دنيايي به‌غايت انساني نهفته است، دنيايي كه گويي وجود ندارد، درست مثل خود مرجان؛ زني كه اميد را در تكه‌پارچه‌هاي گره‌خورده به درخت مقدس آرزوها، در سكه‌هاي بخت پرتاب‌شده به چشمه، در چشم‌دوختن به گنبد مسجد و شمعدان‌هاي روشن كليسا جست‌و‌جو مي‌كند.

آخرین محصولات مشاهده شده