كي‌كي كه خون جادوگري در رگ‌هايش جاري‌ست به هيچ چالشي نه نمي‌گويد! وقتي شمع كيك تولد سيزده‌سالگي‌اش را فوت مي‌كند، تصميم مي‌گيرد رسم جادوگرها را به جا بياورد؛ بعد از انتخاب شهري جديد سفرش را شروع مي‌كند تا زندگي‌اش را بسازد. در اين راه به شهر ساحلي كوريكو مي‌رسد و با اين خيال كه مردم با روي خوش از او استقبال مي‌كنند همان‌جا مي‌ماند، غافل از اين‌كه به دست آوردن اعتماد مردم كار راحتي نيست. اما گربه‌ي دوست‌داشتني، بانمك و وفادارش هميشه حاضر و آماده‌ي كمك كردن به اوست.