درباره‌‌ی بتن

اين تابلو را لمپي از او كشيده بود و ارزش هنري آن بيشتر از تصور اوليه است. من اين تابلو را دوست دارم؛ عمويم مرا ياد خودم مي‌اندازد. انيشيدم، اما او بيشتر از آنچه من عمر خواهم كرد، عمر كرد. حالا داشتم كفش‌هاي سفرم را مي‌پوشيدم. هر چه مي‌پوشيدم اندازه نبود؛ زيادي تنگ و زيادي سنگين. انديشيدم و بعدش بايد كت خز را هم بپوشم. بهتر نبود به جاي رفتن ناغافل و رها كردن تمام چيزهايي كه تا اين حد برايم عزيز بودند، كاري را مي‌كردم كه قصدش را داشتم و ولتر مي‌خواندم؟

آخرین محصولات مشاهده شده