دربارهی عشق و زباله
زني كه در دفتر بود به من گفت ره رختكن بروم. قرار شد آنجا منتظر بمانم. بنابراين از حياط به سمت دري رفتم كه روي آن نوشته شده بود، رختكن. دفتر بيروح و ملالآور بود، و همينطور حياط، و در گوشهاي از آن تلي از پارهآجر و خردهسنگ، چند فرغان، و چندين سطل زباله روي هم تلنبار شده بود و از گل و سبزه خبري نبود. مرد مسئول رختكن در نظرم حتي ملالآورتر آمد. روي صندلي كنار پنجره كه از آن ميشد آن حياط ملالآور را ديد، نشستم و كيف چرمي كوچكم را محكم در دست گرفتم، كيفي كه در آن سه كلوچه شيرين كوچك، يك كتاب، و يك دفترچه يادداشت بود، دفترچهاي كه عادت داشتم با عجله هر اتفاق مربوط به كتابي كه داشتم مينوشتم را در آن يادداشت كنم. اخيرا داشتم مقالهاي درباره كافكا مينوشتم.
كد كالا | 257256 |
زبان | فارسی |
نویسنده | ایوان کلیما |
مترجم | فریده گوینده |
سال چاپ | 1402 |
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 260 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 20.4 * 14.4 * 1.9 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 233 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.